قدس آنلاین: در سندی آمریکایی که در سال 2004 منتشر شد، چالش اصلی پیش رو برای حفظ سلطه در برابر اسلامگرایان که قرائت اصلی و اصیل آن انقلاب اسلامی ایران است، در دو موضوع خلاصهشده است که هر دو فقط از طریق رسانهها عینیت پیدا میکند؛ جنگ روایتها و جنگ ایدهها. صحبت از جنگ ایدهها در این مجال نمیگنجد، اما در تبیین جنگ روایتها چند محور اساسی وجود دارد؛ ازجمله اینکه جنگهای آینده جهت بردن و پیروزی در بیان روایتها رخ خواهد داد و در پایان روز، درک و برداشت ازآنچه که رخداده مهمتر از آن چیزی است که واقعاً رخ داده است.
■ جنگ روایتها
در این جنگ، جمهوری اسلامی ایران در اکثر مواقع بازنده روایتها بوده است، روایتهایی که هزاران رسانه بیگانه و اغلب فارسی زبان به مدد رشد فناوری و با لعابی خوش آب و رنگ به مخاطب تلقین میکنند و از این طریق بزرگترین دستاوردهای جمهوری اسلامی را بهعنوان نقاط ضعف بازنمایی کردند. نمونههای فراوانی در این زمینه وجود دارد، هشت سال دفاع مقدس، پیشرفتهای فناوری هستهای، تأثیر بر ملتهای آزادی خواه منطقه، حل بحران سوریه و دفاع از مردم یمن.
این روایتها را از عوام تا خواص باور کردند، از مسئولی که میگوید ما تنها توان درست کردن آبگوشت بزپاش را داریم تا مسئول دیگری که گفته بود آمریکا میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیندازد و این روایتها را تبدیل به ایده کردند.
دستگاه تبلیغاتی عریض و طویل اما ناقص جمهوری اسلامی 40 سال تلاش کرده است که در برابر این روایتها و ایدهها مقابله کند و روایت اصیل جمهوری اسلامی را به جامعه منتقل کند، اما موفق نبوده است، آنجایی هم که توفیق داشته به خاطر اصالت و ذات آن روایت بوده که خودبهخود بر دل مخاطب نشسته است.
■ جام جهانی بهاندازه 40 سال تبلیغ
اما جام جهانی 2018 روسیه به اندازه این 40 سال برای جمهوری اسلامی توفیق رسانهای و تبلیغی داشت، حتی وقتی امثال محمود صادقی هم ماهی خود را از آب بگیرند و با کنایه بگویند رمز موفقیت کیروش ایستادن در برابر دخالتها بود، یا فردوسیپوری که وقتی مشخص شد با اسپانیا و پرتغال همگروه هستیم، با لحن تحقیرآمیز بگوید خب بهتر است همین الان برنامه را تمام کنیم.
با همه این خودباختگیهای کلامی و رفتاری که گریبان نماینده تا مجری ورزشیمان را گرفته است، اما این دوره جام جهانی یکطرف؛ تمام کارهای فرهنگی، تبلیغاتی و رسانهای که در 40 سال گذشته انجامشده تا به مردم خودمان بگوییم «ما میتوانیم» طرف دیگر!
ما در شرایط تحریم، بدون بازی تدارکاتی کافی، بدون پشتوانه میلیاردی، بدون ستارهسازی مرسوم دنیا با تکیه بر جوانانی مثل بیرانوند در مقابل قدرتهای اول فوتبال ایستادیم، از اسپانیا که در شوک بازی حماسی ایران غرق شده بود تا پرتغالی که مثل برخی کشورهای عربی از روش وقتکشی برای پیروزی استفاده کرد.
■ «غرور» و «اعتمادبهنفس ملی»
امسال فوتبال برای ما فقط ورزش نبود، هم سیاسی، هم اجتماعی و هم فرهنگی بود و معجزه فوتبال هم در همین است. «غرور» و «اعتمادبهنفس ملی» همان کالایی است که 40 سال پیش برای به دست آوردنش انقلاب کردیم و در این 40 سال نیز همه کار کردهاند تا آن را از ما بدزدند.
پیام رهبر معظم انقلاب به تیم ملی فوتبال را از همین زاویه میتوان دید، پیامی موجز اما محکم و پرمعنا. «شما پیروز و سرافراز برگشتید. آفرین. انشاءالله موفّق باشید».
این معنا را مقایسه کنید با صادق زیباکلام به عنوان سخنگوی بخش زیادی از به اصطلاح روشنفکران ایرانی که گفته بود: «هر وقت تیم ملی در بازیهای بینالمللی شکست میخورد، کیف میکنم. چون نژادپرست هستیم».
معجزه بیرانوند در برابر رونالدو، معجزه امیری در برابر پیکه و معجزه یک تیم در تحریم در برابر قهرمانان جهان، اروپا و آفریقا همین بود که فریاد زد «ما میتوانیم» یک شعار نیست.
■ نشانهشناسی از نمونهای به نام بیرانوند
نمونه بیرانوند اما استثنایی عجیبتر است، جوان شهرستانی که به تهران میآید در گاراژ و روی کارتن میخوابد و سالها تلاش میکند تا برسد بهجایی که با الهام از به وقت شام حاتمی کیا به کریستین رونالدو میگوید: «چه طوری کریس؟» آن زمان هم او را دست کم گرفتند و جکها برایش ساختند، اما امروز بعد از سه بازی با قهرمانان جهان و اروپا و آفریقا، تبدیل به یک نماد و نشانه شده است.
بیرانوند با آن رجزخوانی و این پاسبانی برای جامعه نماد شده است، نماد مقاومت، حفاظت، مقابله با دشمن. اگر این دروازهبان جوان میخواست همچون مسئولان باشد که از موشک آمریکا میترسند، باید از ساق پای کریستین رونالدو و شوتهایش میترسید نه این که پنالتی تاریخی او را بگیرد.
بیرانوند پاسخی است به جماعتی که مخالفاند با هرآنچه اعتمادبهنفس ملی و «ما میتوانیم» یک جامعه را زنده کند. برای این جماعت فرقی ندارد، هستهای باشد یا موشکی یا نفوذ در قلب مردم منطقه.
جماعتی که در این روزهای گرانی و نگرانی، شیپور تسلیم سر میدهند و میگویند از ابتدای جمهوری اسلامی نباید با آمریکا درمیافتادیم. امروز هم تیم ملی فوتبال و جوانانی امثال بیرانوند مفهوم تام و کمال انقلاب اسلامی را با همه آرمانها و اقتضائاتش به ذهن میآورد.
حال باید دید در جنگ روایتها صاحبان نظریه آبگوشت بزپاش و لولهنگ چگونه این نشانهها را با رها کردن اقتصاد و وادادگی سیاسی تبدیل به ضد خود میکنند؟ در مقابل جریان دلسوز انقلاب اسلامی هم نیازی نیست روایت سازی کند، اصل روایت را هم بگوید، پیام میرسد.
نظر شما